الفبای آشنایی

سرمایه گذاری دوستی روی همه نکنبشناس و بکنکالیبره و سینک کردن نوع (همکاری/دوستی) و سطح (سطحی/عمیق) رابطه با آدمانگاه بورسی ب زندگی و حتی آدمهابعضیا اصلا قابل سرمایه گذاری نیستند و نباید همراهشان شدادمهای جدید با در نظر گرفتن سطح پیش فرضی از اهمیت و جایگاه و شخصیتکالیبره کردن پیوسته و تصحیحآدما رو مثل خودت نبینشناخت مدلهای جدید آدمارفتار ملت با حرفا و ادعاهاشون لزوما منطبق نیست، ممکنه کاملا زاویه داشته باشند ولی خوش و بش و استفاده در جهت منافع و ...بازیچه نشی و با مدل صادقانه خودت باشون در مورد بقیه حرف نزنی و رفتار نکنیقدر و منزلت خودت رو حفظ کنزیر دستو پا نباش و کمک کردن رو با حفظ عزت و کرامت خود انجام بدهتوی کمک کردن نیتت رو تعیین کن که مستقل ترین حالت از محیط و قدر شناسی و مرام و معرفت طرف باشه، این کف داستان، مرحله بعد اینکه حتی با پاسخ ناخوب هم که روبرو شدی بازم مهر و لطفت ادامه پیدا کنههر دو دیدگاه:دید الهی و دید مادی و موفقیت طوررویکرد فاصله گرفتن برای فهماندن ج نمیدهمشارکت فعال و درصحنه جهت مدیریت فضا به نظر بهترهخودت باش و مهرورز و با هدف خودت کاری رو بکن ک واکنش طرف برات مهم نباشهچهره مطلوبی ک میخوای از خودت رو بساز در ذهن بقیهسیستم انقباضی و تحریم رفتاری خیلی جواب نمیده، نقش فعال داشته باش ب سمت مثبت که حتی فرصت گفتگو و انتقال مطالب و انتقادات باز باشه. ب قول درت اصلا فهمید/میفهمه چی گفتی چه کردی؟مفاهیم رو بهش بیندیش و وابسته شو بجای اشخاص و مصادیق متعلق به اون مفهوم، کمک کردن ب دیگران، مهرورزی، خوش خلقی، عشق، ...اینطوری برندسازی رخ میده و وقتی برند شدی بقیه ناخوداگاه بات تنظیم میشنشاید بزرگترین چالش زندگی داشتن قلبی رئوف و نرم و احساسی پاک و زلال و همزمان داشتن روح الفبای آشنایی...ادامه مطلب

 

 

الفبای آشنایی...

در این مقال برآنیم تا منویات, دوسداشتنی آن یار سفر کرده رو بیاریم س. ن.1: میشه با تقریب خوبی گفت هرکدوم از اینها رو بالغ بر 2000 بار فقط به من گفته، خب پیرزن ها به دلیل رشته ای شدن پروتئین های موجود د الفبای آشنایی...ادامه مطلب

یسری اسکرین شات های ماندگار آدم در ذهنش داره همیشه، هرچی المان های تشکیل دهنده اون اسکرین شات ها خاص تر، ریمایندیگ اون ها شیرین تر و دوس داشتنی تر

1- جای همیشگی سر اون خیابون جاییه که هر روز صبح در مسیر محل کار از کنارش رد میشم و ...

2- اونور خیابون روبروش، جاییه که چندبار ماشین گرفتیم که ایشون بره دانشگاه، یک بارش زیر برف قشنگ گندله ای بود و بسی خاطره انگیزناک طور...

...

الفبای آشنایی...

چند روز پیش چی شد که یاد اون پنجشنبه, سمیناری, افتادم، خیلی روز خاصی بود. من باید میرفتم شرق تهران یک سمیناری، تنها بودم و مسیر طولانی، خیلی دوست داشتم باهم باشیم ولی خب کار رساله ش مونده بود هنوز (هرچن الفبای آشنایی...ادامه مطلب

الفبای آشنایی...

من خیلی به نگاه آدما به همه چی دقت میکنم و واکاوی بازی در میارم. در مورد تو هم خب بطور خاص از همون اول همینطور بود. وارد دوست داشتن که شدیم و فهمیدیم که همو دوست داریم دیگه همونطور که بهت گفتم همه چی الفبای آشنایی...ادامه مطلب

ماشینو بردم کارواش، اون زیرمیرا رو جارو میکرد، گمشده رو پیدا, کرد برام، هرچند باز شده بود و باتریاش نبود توش، نمیدونم باتریاشو بردی با خودت!؟ 

عکسش فیلتر شد! با تشکر

الفبای آشنایی...

مرد بودن, اگرچه از نگاه بیرون آسان است و هموار، ولی گاه در اوج خود سنگین است و دشوار. مرد که باشی نمی توانی هرچه خواستی صاف و بی ملاحظه و بی پروا بر زبان آوری، اگر چه درونت پر باشد از مهربانی و محبت، ح الفبای آشنایی...ادامه مطلب

چقدر یادآوری شیرینی هم می تونه شیرین باشه...

بعد از مدت ها اومدم گذری کردم بر خاطرات

برات بهترین آرزوها رو دارم، نمیدونم ممکن هست که دقیقا در این لحظه حس کنی و در خاطرت گذری باشد مرا یا نه ولی، امیدوارم هرجا هستی دل و لبات شاد و خندون باشن خانوم دکتر

کاش بیای و یه "کوفت" نثارم کنی

الفبای آشنایی...